1-1400
بیستم فروردین -
تولد دوباره ی من
بعد از روزهای خاکستری دوری
خدا همچنان که در قلب من مهمان بود
مرا بدرقه کرد و لبخند زنان
آرزوی اوقاتی خوش در محفل ،برای ما را داشت
همه جا نور بود و روشنایی و شمع افروخته
وقتی در آن ظلمت شب
چشمان تو کاسه گردان بود ...
کنار تو گام برداشتن
برای من
مثل قدم زدن بر روی ابرهاست
«که روی هر ابر، خطی نقره ای هست»...
+ نوشته شده در شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۰ ساعت 22:24 توسط راهـــی
|
"مــن"